به قلم: آرون پیتمن
اگر یک حقیقت جهانی وجود داشته باشد، این است که همه بدنبال زود ثروتمند شدن هستند. به همین دلیل معلوم میشود که چرا اکثریت مردم دوست دارند باور کنند که یک شاهزاده نیجریایی با آدرس ایمیل خود آن بیرون آماده و بدنبال ارسال پول برای آنان است. واقعیت این است که بسیاری از جوانها بدنبال این هستند که تا سرحد ممکن به سرعت و به آسانی به گنج برسند.
به عنوان کسی که اولین میلیون دلارش را قبل از سی سالگی محقق کرد، این سوال که چگونه یک جوان میلیونر شویم همواره از من پرسیده میشود. متاسفانه من هیچ نوع جادویی بلد نیستم تا بلافاصله موفقیت را برایتان ظاهر کنم.
برای شروع، من قانون استاد شدن در ۱۰۰۰۰ ساعت در هر کاری را تدوین کردم، در ابتدا با لغو پارتیهای دانشجویی برای اینکه به اتفاق گروه منتخبی از یاران باانگیزه با بیخوابیهای شبانه روی طرحهای تجاری کار کنیم شروع کردم. من بهمراه ۱۳ هماطاقی دیگرم، بیشتر وقتهای مفید خود را طی آن سالها به سختی کار کردیم و در حالی که غذایی ساده میخوردیم مهارتهای خود را افزایش میدادیم.
آری، میدانم و میگویم که با داشتن عزم جدی و آرزوی موفقیت، در سنین جوانی هم میتوان ثروتمند شد. در اینجا چند نکته را که به من کمک کرد تا به موفقیت برسم و شاید کمکی هم برای شما باشد بازگو میکنم.
۱- اقرار و حمله
به عنوان یک کارمند یا کارآفرین جوان، بسیاری از مردم، سن شما را بزرگترین مانع و بیشترین عامل بازدارنده میپندارند. اما واقعیت این است که جوانیتان شاید بزرگترین مزیتتان باشد.
بسیاری از کسانی که من با آنها ارتباط برقرار کردم مسنتر و گاهی خیلی مسنتر از من بودند. اغلب، این افراد میدانستند که دوست دارند دستی در فضای آنلاین داشته باشند ولی نمیدانستند که بازی در فضای آنلاین چگونه است. آنها عملاً دنبال کسی بودند که مشتاق و باانگیزه باشد، ولی بهتر از همه، دنبال کسی بودند که با تکنولوژی بزرگ شده و بازارش را درک کرده باشد.
در هر صورت، پرسنل یا کارآفرین بیتجربه بودن یقیناً یک نقطه ضعف قابل قبول است. اینجا بود که من استراتژی “اقرار و حمله” را تدوین کردم. من به شرکاری تجاری خود این حقیقت نسبتاً آشکار را میگفتم: من جوان هستم. ولی این بدان معنی نیست که نمیدانم چیکار میکنم یا وقت و انرژی برای متخصص شدن در زمینه کاری خودم نگذاشتهام.
زمانیکه من چیزی که هر دویمان میدانستیم را اقرار میکردم و مهارتهای خود را شرح میدادم، به باورهای نادرست آنها حمله میکردم. حالا دیگر فشار را به سمت آنها برمیگرداندم، و توضیح میدادم اگر بعد از فهمیدن مهارتهای ما، با من و تیم من راحت نیستند شاید ما گزینه مناسبی برای همدیگر نیستیم.
بدین ترتیب من اوضاع را تحت کنترل درآوردم و شرکای تجاری پیدا کردم که واقعاً به من و قابلیتهای من برای موفقیت باور داشتند، نه آن شرکای ترسویی که با اولین مشکل جا بزنند.
۲- روابط اجتماعی شما تعیینکننده موفقیت شماست
بعنوان یک کارجو یا کارآفرین جوان، روابط اجتماعی شما کلید اصلی است. به این گفتهی قدیمی فکر کنید، «تو به من نشان بده دوستانت چه کسانی هستند و من خواهم گفت شما چه کسی هستید.» این مطلب همان اندازه در دنیای تجارت صادق است که مادرتان در مورد آن دوست دبیرستانی که همیشه سعی میکرد شما سر کلاس درس نروید به شما هشدار میداد صدق میکند.
طبق نظر سخنران جیم رون، ما در سطحی برابر متوسط پنج تا از نزدیکترین دوستانمان هستیم که بیشترین وقت را با آنها میگذرانیم. ما اغلب از نزدیکترین کسان به خود تقلید میکنیم و اگر آنها افراد موفقی هستند، شانس موفقیت شما هم به همان نسبت بالا میرود.
اگر نزدیکترین پنج نفر به شما افرادی بسیار باانگیزه و موفق هستند، صفات بارز افراد این فشار مضاعفی برشماست که سختتر تلاش کنید. در حقیقت، مطالعات نشان داد که کسانی که هدفهای خود را با دیگران درمیان نهادند ۳۳% شانس بیشتری در رسیدن به آن اهداف پیدا کردند.
طبق تجربه شخصی من، وقتگذارانی با افراد موفق این اجازه را به من داد که با اشخاص جالبی ملاقات کنم و شبکه ارتباطی خود را گستردهتر کنم. روابطی که من گسترش دادم روابطی مخلصانه و بیریا بوده و اجازه میداد به دیگران در حد معلوماتم کمک کنم و هم از پیشنهادات راهنمایانه و حمایت آنها بهرهمند شوم.
بعنوان مثال، من با فردی در NFL آشنا بودم که مرا به یک بازیکن سابقی که میشناخت معرفی کرد و او کسی بود که در رستهی کاری ما شخص تاثیرگذاری بود. ما ایدههای تجاری خود را با هم در میان گذاشتیم و بسرعت با هم دوست شدیم. یک شب، من تماسی از وی دریافت کردم که مرا به یک پارتی که خودش میزبان آن بود دعوت کرد.
در آن جمع من این فرصت را داشتم که با بسیاری از افراد موفق و بانفوذ ارتباط برقرار کنم. در دانشکده، من وقت زیادی برای گسترش ارتباطات نداشتم چون من به ۱۰۰۰۰ ساعت کار مفید روی کارم متمرکز بودم، در حالیکه اکنون من با یک ستاره تنیس مشغول گپ زدن هستم. قسمت بزرگی از زندگی اجتماعی من در مراوده با افراد موفقی میگذرد که درک میکنند من در چه جهتی تلاش میکنم و میتوانند مرا در رسیدن به اهدافم یاری کنند. ارتباط با افراد تاثیرگذار و مثبت تاثیر بسزایی در جهتیابی صحیح شما به سمت موفقیت دارد.
متاسفانه برای همهی ما، پولی از آسمان نمیافتد یا روی شاخهی درخت نمیروید. با این حال خبر خوب این است که هیچ چیز شما را از دستیابی به موفقیت در عنفوان جوانی بازنمیدارد. تنها باید سخت تلاش کنید و به تواناییهای خود اعتماد داشته و خود را با افراد مثبت و موفق همراه کنید.
چی فکر میکنید؟ آیا در جوانی موفق بودید؟ چگونه بدان دست یافتید؟ باشتراک بگذارید!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : ir-success.ir